باب چهارم ( مقام دوم) فصل مذمت ضرب، فحش، لعن و طعن

ساخت وبلاگ

پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۱۹ ب.ظعلی اصغر شمیمی

فصل: مذمت ضرب، فحش، لعن و طعن

بدان که:از آثار و لوازمى که بر حقد و عداوت مترتب مى‌گردد،ضرب و فحش و لعن و طعن است.و بسا باشد که این‌ها از مجرّد غضب نیز صادر گردند.و مى‌شود که به جهت همنشینى اوباش و اراذل،و مصاحبت فسّاق و جهّال،و کسانى که هرزه‌گو و معتاد به فحش دادن هستند،فحش دادن عادت کسى شود که بدون دشمنى و غضبى فحش به زبان او جارى گردد.

و شکى نیست که همه این امور، مذموم است و قبیح و در شریعت غرّا، حرام صریح‌اند.
و موجب«حبط
» اعمال و مولّد خسران مآل‌اند
و«ملّیین
» و حکماء و متشرعه و سایر عقلاء بر خباثت آنها متّفق و عقل و شرع بر حرمت آنها دو شاهد صادق.

اما ضرب: که عبارت است از: زدن با دست یا چوب یا آلتى دیگر.
پس بدون جهت شرعیه، در حرمت آن شکى نیست و هیچ طایفه از طوایف بنى آدم و هیچ فرقه از فرق عالم، بى‌جهت و سبب شرعى تجویز زدن کسى را نکرده‌اند و در اخبار و آثار، نهى صریح از آن شده و وارد شده است که
:

«هر که مردى را تازیانه زند حقتعالى او را تازیانه‌اى از آتش خواهد زد».

و اما فحش و دشنام و هرزه زبانى و بدگوئى: منشأ همه این‌ها خباثت نفس و دنائت طبع است و هر که زبان او به اینها دراز، البته خبیث النفس و از جملۀ اراذل و اوباش، معدود است.بلکه از بعضى اخبار مستفاد مى‌شود که: رذل مخصوص شخصى است که مضایقه نداشته باشد از اینکه هر چه بگوید و هر چه به او بگویند.

و حضرت پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-فرمودند که:«مؤمن نیست کسى که طعنه زن و لعن کن و فحش گوى و هرزه زبان است».

و نیز فرمودند که:«بهشت حرام است بر هر فحش دهنده».

و در روایت دیگر از آن سرور مروى است که:«هرزه‌ گوئى و پرده ‌درى از شعبه‌هاى نفاق است».

و نیز از آن حضرت منقول است که:«چهار نفرند که اهل دوزخ از آنها متأذّى‌اند:

یکى از آنها مردى خواهد بود که پیوسته چرک از دهان او جارى خواهد بود و آن کسى است که در دنیا فحش گوى بوده».

و نیز از آن جناب مروى است که:«بهشت حرام است بر هر فحّاش هرزه‌ گوى کم‌ حیائى که باک نداشته باشد از اینکه هر چه بگوید و از هر چه از براى او بگویند و چنین شخصى را اگر تفتیش و تفحّص کنى و به حقیقت امر او بر خورى یا ولد الزنا است یا نطفۀ پدرش با نطفه شیطان ممزوج شده و این شخص به وجود آمده...». (یعنى در وقت معاشرت و مجامعت پدرش، شیطان نیز در جماع با او شریک شده).

و در حدیثى دیگر است که هرگاه ببینى مردى را که مضایقه ندارد از اینکه هر چه بگوید و هر چه در حق او بگویند، بدانید که او ولد الزنا است یا به شراکت شیطان هم رسیده».

و نیز از آن جناب مروى است که:«از جملۀ بدان و اشرار بندگان خدا کسى است که:

مردم به جهت فحش گفتن او از همنشینى او کراهت داشته باشند».

و مروى است از آن حضرت که:«دشنام دادن به مؤمن، فسق است و کشتن او کفر است و غیبت او معصیت است و حرمت مال او مثل حرمت خون اوست».

و فرمود که:«بدترین مردم نزد خدا در روز قیامت کسانى هستند که مردم آنها را اکرام و احترام کنند از بیم شرّ ایشان».

و حضرت امام جعفر صادق-علیه السّلام-فرمودند که:«از جمله علامات شراکت شیطان در نطفۀ آدمى،-که هیچ تشکیکى در آن نیست-اینست که: آدمى فحّاش باشد و باکى نداشته باشد از آنچه بگوید و از آنچه به او بگویند».

و نیز آن حضرت فرمودند که: «هر که مردم از زبان او بترسند، او در آتش خواهد بود».  «و دشمن‌ترین مخلوقات خدا در نزد خدا بنده‌اى است که مردم از زبان او حذر نمایند».

و از حضرت کاظم-علیه السّلام-پرسیدند از حال دو نفر که یکدیگر را دشنام مى‌دادند فرمودند که:«هر کدام ابتداى به دشنام کرده‌اند ظالم‌ترند و گناه هر دو بر اوست، مادامى که آن دیگرى تعدى و زیاده ‌روى به او نکند».

و مخفى نماند که حقیقت فحش، عبارتست از: اظهار کردن امور قبیحه به الفاظ صریحه و بیشتر اوقات در الفاظ مجامعت و آلات جماع و آنچه از این قبیل است یافت مى‌شود و ارباب فساد و بى ‌شرمان را عبارات فاحشۀ چند است که ذکر مى‌کنند آنها را و اهل شرافت و صاحبان نفوس طیّبه متعرّض آنها نمى‌شوند. بلکه اگر هم ذکر آنها ضرورى شود به کنایه و رمز بیان مى‌نمایند.

و بعضى گفته‌اند که:خداوند عالم بخاطر حیا، کنایه فرمود از جماع، به لمس و مس و دخول و مباشرت و عبارات قبیحه آنها را ذکر نفرمود.

و این مخصوص به وقاع و جماع نیست، بلکه از قضاء حاجت-از بول و غایط- هم به کنایه و رمز گفتن اولى است از الفاظ صریحه رکیکه.

پس ارباب حیا باید عبارات صریحه آنها را به زبان نیاورند و همچنین امثال اینها از آنچه در عرف مستهجن و رکیک و مذموم و قبیح باشد.

پس چنانچه بخواهد از زبان زن خود یا زن دیگرى سخنى نقل کند نگوید: زن من، یا زن تو چنین گفت.بلکه بگوید: پرده نشینان خانه من یا خانه تو یا مادر اطفال چنین گفت یا در خانه چنین گفتند. بلکه از ذکر نام زن در امثال این زمان که عرفا قبیح شده احتراز کند و ملاحظه نکند که اسماء زنان پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-و ائمه-علیهم السلام-مذکور مى‌شده، زیرا که: در زمان سابق این مستهجن نبود و به جهت طریقۀ سابق،حال هم قبحى در ذکر نام ایشان نیست. چون در همه ازمنه ذکر کرده‌اند و در کتب نوشته‌اند.

و همچنین کسى را علتى در بدن باشد که از اظهار آن شرم کند اگر ذکر آن ضرورى شود تصریح نکند بلکه به کنایه بگوید، مثلا اگر کسى«مبروص» است یا«اقرع» باشد و خواهد از سبب آن یا وقت آن از او سئوال کند نگوید: تو در چه وقت پیس شدى؟ یا سر تو به چه سبب کچل شد؟ بلکه بگوید: این عارضه کى از براى تو روى داد؟ یا چه وقت این ناخوشى عارض تو شد؟ زیرا که جمیع این تصریحات داخل فحش‌اند.

و بدان که جمیع الفاظى که متضمن بى‌شرمى و فحش هستند همه مذموم و قبیح‌اند، گو بعضى قبیح‌تر و ذم آن شدیدتر باشد، خواه در مقام دشنام و اذیّت بگوئى یا در محل شوخى و مزاح یا مقامى دیگر.
و چون این عبارات مختلف‌اند در قباحت، بعضى از آنها مکروه و بعضى از آنها حرام‌اند و بعضى حرام را تخصیص داده‌اند به صورتى که در مقام دشنام و اذیت باشد نه در مقام شوخى یا به جهت عادت به هرزه‌گوئى و دو نیست که بعضى الفاظ که بسیار فاحش هستند حرام باشند اگر چه در مقام دشنام نباشند
.

و اما لعن: و معنى آن راندن و دور کردن از خداست. پس شکى در بدى آن نیست.

و جایز نیست شرعا لعن کردن بر کسى مگر کسى که متّصف به صفتى باشد که آن صفت به نص شریعت موجب دورى او از خدا باشد و مجوز لعن او باشد و ذم شدید در اخبار در خصوص لعن کردن رسیده.

از امام محمد باقر-علیه السّلام-مروى است که:«روزى حضرت پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-خطبه خواندند و فرمودند که: مى‌خواهید خبر دهم شما را به بدان شما؟ عرض کردند: بلى یا رسول الله.فرمود:کسى که عطاى خود را از دیگران منع مى‌کند و بنده خود را مى‌زند و تنها سفر مى‌کند.پس مردم چنین گمان کردند که خداوند بنده‌اى بدتر از چنین شخصى مخلوقى نیافریده.سپس حضرت فرمودند مى‌خواهید خبر دهم شما را به بدتر از این؟عرض کردند بلى.فرمودند که: فحش دهندۀ لعن کننده، که هر وقت نزد او اسم مؤمنین مذکور شود ایشان را لعن کند و اسم او نیز چون نزد مؤمنین مذکور گردد او را لعن نمایند».

و حضرت امام محمد باقر-علیه السّلام-فرمودند که:«چون لعنت از دهان شخصى بیرون آید میان او و آن شخص که به او لعنت شده تردد مى‌کند، اگر آن شخص مستحق لعن باشد به او متعلق مى‌شود و اگر نباشد به صاحبش برمى‌گردد».

و از این حدیث مستفاد مى‌گردد که: لعن به کسى که سزاوار لعن نباشد، بر مى‌گردد به لعن کننده.

پس باید نهایت احتراز را نمود و لعن نکرد کسى را مگر آنانى که از صاحب شریعت مقدسه تجویز لعن ایشان شده و والد ماجد حقیر-قدس سره-در کتاب«جامع السعادات»فرموده است که:آنچه[در شریعت]تجویز شده، لعن کردن به کافرین و فاسقین و ظالمین است.-همچنان که در قرآن وارد شده است- و شکى در جواز لعن اینها بر سبیل عموم نیست، به این نوع که بگوئى:«لعنة الله على الکافرین یا على الظالمین یا على الفاسقین».
و فرموده‌اند که: شخصى متصف به یکى از این صفات باشد حق آن است که مى‌توان او را لعن کرد
. و توهّم این را که شخص معین گاه است از این صفت توبه کند و با اسلام و با توبه از دنیا برود راهى ندارد، زیرا که مستفاد از قرآن و احادیث آن است که: شخص معینى را لعن مى‌توان نمود.بلکه از اخبار برمى‌آید که لعن بر بعضى از اهل جهود و عناد بهترین عبادات و اقرب قربات است خداى تعالى در حق جماعتى مى‌فرماید: «أُولٰئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللّٰهِ وَ الْمَلاٰئِکَةِ وَ النّٰاسِ أَجْمَعِینَ » . و در حق جماعتى دیگر مى‌فرماید: «أُولٰئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللّٰهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّٰعِنُونَ » .

و حضرت پیغمبر-صلّى اللّه علیه و آله-فرمودند که: «خدا لعنت کند دروغگو را و اگر چه به مزاح باشد».

و چون أبو سفیان هزار بیت در هجو آن سرور گفت، آن حضرت فرمودند:

«پروردگارا! من شعر نمى‌توانم گفت و سزاوار من نیست که شعر بگویم به عوض هر حرفى از این اشعار او را هزار لعنت کن».

و حضرت امیر المؤمنین-علیه السّلام-جماعتى را لعن کردند.و مروى است که:«آن جناب در قنوت نمازهاى واجبى، معاویه و عمرو عاص و أبو موسى اشعرى و أبو الاعور سلمى را لعن مى‌فرمودند.

و چنانچه لعن ایشان را از جملۀ عبادات نمى‌دانستند با وجود اینکه حلم او از همه مردم بیشتر و گذشت او از همه افزون‌تر بود در نماز این اشخاص را لعن نمى‌فرمودند.

و در روایتى دیگر است که:«آن حضرت در قنوت نمازهاى نافله دو بت قریش را که أبو بکر و عمر است لعن مى‌نمود».

و حضرت امام جعفر صادق-علیه السّلام-در عقب هر نمازى چهار مرد را لعن مى‌کردند. [5]

و کسى که ملاحظه کند رفتار حضرت امام حسن-علیه السّلام-را با معاویه علیه اللعنة و اصحاب او که چگونه به آنها لعن مى‌کردند و احادیث و اخبارى که در لعن مستحقین لعن از رؤساى اهل ضلال باسمائهم رسیده تتبّع کند مى‌داند که این از شعار دین است.

و حضرت کاظم-علیه السّلام-ابو حنیفه را لعن فرمودند.

و منع از لعن که رسیده است در لعن بر کسى است که مستحق آن نباشد.

و آنچه نقل شده که:امیر المؤمنین-علیه السّلام-از لعن اهل شام نهى فرمود. اگر صحیح باشد شاید به جهت این بود که گاه در میان ایشان کسى بوده که مستحق لعن نبوده یا امید اسلام بعضى از ایشان را داشته.

و بالجمله لعن کردن به رؤساى ظلم و ضلالت و مجاهرین به کفر و فسق جایز و بلکه مستحب است.و بر غیر این‌ها حرام است، تا یقین نشود که متّصف است به یکى از صفاتى که موجب لعن مى‌شود و باید یقین به این کند و به مجرد ظنّ و تخمین نمى‌توان اکتفا نمود.

و بدان که گناه لعن بر اشخاصى که مرده‌اند و ثابت نیست که مستحق لعن باشند بیشتر وبال آن افزون‌تر است.

حضرت رسول-صلّى اللّه علیه و آله-فرمودند که:«مردگان را دشنام مدهید، که ایشان رسیدند به آنچه پیش فرستاده‌اند».

و همچنین خوب نیست لعن کردن بر جمادات و حیوانات.

و مروى است که:«هیچ کس لعن به زمین نمى‌کند مگر اینکه زمین مى‌گوید: لعنت بر هر کدام که گناهکارتریم».

و حضرت رسول-صلّى اللّه علیه و آله-انکار فرمودند بر زنى که ناقه را لعن کرد و بر مردى که شترى را لعن نمود.

ذکر ابوالقاسم نصرآبادی رحمة الله علیه...
ما را در سایت ذکر ابوالقاسم نصرآبادی رحمة الله علیه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshamimbeheshtb بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 10 خرداد 1403 ساعت: 19:36