خطبه نود و شش

ساخت وبلاگ

پنجشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۳، ۰۹:۴۹ ق.ظعلی اصغر شمیمی

در باب اصحابش

 از سخنان آن حضرت علیه السّلام است (در اینکه ستمگر بالأخره کیفر خواهد دید و خداوند از او بازخواست خواهد نمود سپس لشگر خویش را براى سهل انگارى در جنگیدن با معاویه و لشگر او توبیخ و سرزنش مى ‏فرماید:

 (1اگر خداوند ستمگر را مهلت دهد هرگز از مؤاخذه و بازپرسى از او نمى ‏گذرد و در بین راهش و جاى غمّ و اندوه گلوگیر که نگذارد آب دهان فرو دهد (در سختی هاى دنیوىّ یا موقع سختی هاى مرگ) در کمین گاه است (گویا سر راه بر او گرفته تا در وقت مقتضى او را بکیفر رساند)
2)
آگاه باشید سوگند بآن کسی که جان من بدست قدرت و توانائى او است این گروه (لشگر شام) بر شما غلبه خواهند نمود، نه از براى آنکه آنها از شما بحقّ سزاوارترند، بلکه از جهت عجله ایشان است براى بدست آوردن باطل (انجام فرمان) امیرشان (معاویه) و دیر جنبیدن شما براى حقّ من (خلاصه سبب غلبه آنان اتّفاق و پیروى از رئیسشان است و شکست شما بر اثر نفاق و اختلاف و نافرمانى از امیرتان مى ‏باشد، پس مدار فتح و فیروزى در جنگ و در هر امرى اتّفاق و اجتماع بر انجام فرمان رئیس و بزرگ قوم است، نه بر درستى و نادرستى عقیده و ایمان که اگر چنین بود هرگز اهل شرک بر اهل توحید ظفر نمى ‏یافتند در صورتیکه مى ‏بینیم بسیارى از کفّار و منافقین بر مسلمین و مؤمنین در کارها غلبه و پیشروى دارند)
3) و هر آینه امّتها و رعیّتها (ى هر پادشاه و امیرى) شب را صبح میکنند در حالیکه از ستم رؤساى خود ترس دارند
(که مبادا بواسطه نافرمانى آنان را کیفر دهد و از این جهت همواره مطیع و فرمانبردار رؤساى خویش بوده و در هر امرى پیش مى ‏روند) و من شب را صبح میکنم در حالیکه از ستم رعیّت خود ترس دارم (چون از خدا مى‏ ترسم و بر ایشان ستم روا ندارم آنها بر من ستم کرده سخنم را گوش نمیدهند)
4) شما را براى رفتن بجهاد و جنگیدن با دشمن طلبیدم نرفتید، و (سود رفتن و زیان نرفتن به کارزار را) گوشزد شما نمودم نشنیدید، و در نهان و آشکار شما را دعوت کردم اجابت نکردید، و پند و اندرز دادم نپذیرفتید، آیا شما با اینکه حاضر هستید مانند غائبین بوده که در اینجا نیستند (و سخنانم را نشنیده از پند و اندرز من بهره نمى ‏برند) و آیا شما با اینکه غلامان و رعیّت هستید مانند خواجگان و رؤساء مى ‏باشید (خود را صاحب رأى دانسته فرمان همچو منى را نمى ‏برید)
5) حکمتها (و سخنانى که بزرگى و خوشبختى دنیا و آخرت را در بر دارد) براى شما مى‏ گویم (مانند حیوان وحشىّ) از آنها رم مى‏ کنید، و شما را به اندرز نیکو پند مى ‏دهم از آن دورى مى‏ جویید (نمى ‏پذیرید) و شما را بر جهاد تباهکاران (اهل شام) ترغیب می کنم سخنم بآخر نرسیده همه تان را مانند پراکندگى فرزندان سبا پراکنده مى ‏بینم‏
 

(سبا نام قبیله ‏اى بود از اولاد سبا ابن یشجب ابن یعرب ابن قحطان که چون پیغمبران را تکذیب کردند خداوند آب را بر آنها مسلّط نمود که خانه‏ها و بوستانهایشان را غرق کرد و ایشان در شهرها پراکنده گشتند و تفرقه آنان در میان عرب ضرب المثل شد که هر پراکندگى سخت را به أیادى سبا تشبیه مى ‏نمایند)
6) بمحافل خود باز مى ‏گردید (رفت و آمد مى‏ کنید) و یکدیگر را به پندهاى خویش گول مى ‏زنید (هر یک بدیگرى مى‏ گوید چنین و چنان باید کرد و خود براى انجام آن قدمى بر نمى ‏دارد) در هر بامداد شما را (همچون چوب شمشاد) راست مى‏ گردانم (براى جنگیدن با دشمن آماده مى‏ شوید) و شب بسوى من باز مى ‏گردید مانند پشت کمان کج شده (از رفتن بکار زار خوددارى مى ‏کنید) اندرز دهنده ناتوان شد، و شنونده (کار را) مشکل پنداشت (پس از این، پند من در شما با این رفتار اثرى ندارد)
7) اى کسانی که بدنهاشان حاضر و عقلهاشان ناپیدا و اندیشه‏هاشان گوناگون است (در یک جا گرد آمده دستور عقل را پیروى ننموده هر یک در امور اندیشه نادرست خود را بکار برد) بسبب (نفاق و دوروئى و اختلاف آراء) ایشان رؤساى آنها (بفتنه و فساد) مبتلى و گرفتار هستند، امیر شما (امام علیه السّلام) خدا را اطاعت و پیروى میکند و شما دستور او را رفتار نمى‏ کنید، و رئیس اهل شام (معاویه
) معصیت و نافرمانى خدا میکند و آنان مطیع او هستند
8) سوگند بخدا دوست دارم که معاویه درباره شما با من داد و ستد کند مانند داد و ستد صرّاف که یک دینار طلا (مساوى با ده درهم نقره) بدهم و یک درهم نقره بگیرم، ده نفر از شما را از من بگیرد و یک نفر از لشگریانش را بدهد.
9) اى اهل کوفه از(رفتار) شما بسه چیز (که در شما هست) و دو چیز (که اصلًا در شما یافت نمى‏ شود) بغمّ و اندوه مبتلى شده‏ام (امّا آن سه چیز که در شما هست اوّل:) با اینکه گوش دارید، کر هستید و (دوّم:) با اینکه گویایید، گنگید و (سوّم
:) با اینکه چشم دارید، کورید (حقّ را نمى ‏شنوید و نمى ‏گوئید و نمى ‏بینید، با اینکه داراى گوش و زبان و چشم هستید، و امّا آن دو چیز که در شما نیست، اوّل:) هنگام جنگ (و ورود در کارزار) در راستى و ثبات قدم چون مردان آزاده نیستید (از ترس و ناامیدى خود را برابر دشمن مانند عبد و غلام نشان داده دلیلى بر راستى و آزادگى ندارید) و (دوّم:) در بلاء و سختى برادران حقیقى مورد اطمینان‏ نیستید، دستهاى شما خاک آلوده باد (بفقر و پریشانى مبتلى بوده خیر نبینید) 10) اى کسانیکه مانند شترهایى هستید که ساربانشان از آنها دور شده، اگر از سمتى گرد آیند از سمت دیگر پراکنده گردند (پس پراکندگى شما از اطراف من طورى است که)
11) سوگند بخدا گمان دارم که اگر جنگ سخت شود و آتش زد و خورد شعله گیرد، از پسر ابى طالب جدا و پراکنده خواهید شد مانند جدا شدن زن (هنگام زائیدن) از بچه در شکم خود
(بعد از پراکندگى، جمع کردن شما ممکن نیست، چنانکه بر گشتن بچه به شکم مادر محال است) و (چگونه از اطرافم پراکنده شده دورى مى ‏نمایید، و گفتارم را اطاعت و پیروى نمى ‏کنید، در حالتى که) من از جانب پروردگارم (بر راستى و درستى خود) حجّت و گواه دارم، و بدستور پیغمبر خویش در راه راست سیر میکنم (از طرف آن حضرت بخلافت منصوب گردیده ام) و به رویّه واضح و آشکار (آنچه که دین مقدّس اسلام دستور داده) رفتار مى ‏نمایم (و) راه حقّ را (از روى بینائى در میان راههاى نا درست) پیدا نموده در آن مى ‏روم.
12) نگاه کنید باهل بیت پیغمبر خود (امیرالمؤمنین و فرزندان او) و از طریقه ایشان جدا نشده رفتارشان را پیروى کنید که هرگز شما را از راه راست بیرون نمى ‏برند، و به هلاکت و گمراهى بر نمى‏ گردانند (آنان بهترین خلق و سزاوار پیروى هستند، چنانکه در قرآن کریم س 3 ى 110 مى ‏فرماید: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ، وَ لَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتابِ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ، مِنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَکْثَرُهُمُ الْفاسِقُونَ یعنى شما اهل بیت محمّد و پیروانتان بهترین مردم بوده‏اید که از عالم غیب بیرون آمده برگزیده شده اید تا امر بمعروف و نهى از منکر کرده و بخدا ایمان آورید، و اگر اهل کتاب ایمان آورده پیروى شما نمایند براى آنها از کفر بهتر است، بعضى از ایشان ایمان آوردند و بیشترشان فاسق مانده از راه حقّ بیرون رفته ایمان نیاورند. خلاصه پیروى از غیر آل محمّد موجب ضلالت و گمراهى است) پس اگر ایشان (در موضوع خلافت و یا جهاد و یا امر دیگرى در خانه) نشستند (قیام ننمودند) شما (نیز در خانه) بنشینید (از آنان پیروى نمائید) و اگر برخاستند (در کارى قیام نمودند) شما هم برخیزید (آنها را یارى و همراهى کنید) و از ایشان پیش نیفتید (به رأى خود رفتار نکنید) که گمراه و سرگردان خواهید شد، و پس نمانید
 از اوامر و نواهیشان غفلت ننمائید) که هلاک و بیچاره مى ‏شوید، 13) من اصحاب محمّد صلّى اللّه علیه و آله را دیدم و یکى از شما را نمى ‏بینم مانند ایشان باشید (زیرا) آنان صبح ژولیده مو و غبار آلوده بودند، و شب را بیدار به سجده و قیام مى ‏گذراندند، میان پیشانیها و رخساره اشان نوبت گذاشته بودند (گاهى پیشانى و گاهى رخسار روى خاک مى‏ نهادند) و از یاد بازگشت (قیامت) مانند اخگر و آتش پاره سوزان مى ‏ایستادند (مضطرب و نگران بودند) گویا پیشانیهاشان بر اثر طول سجده مانند زانوهاى بزها (پینه بسته) بود
14) هرگاه ذکر خداوند سبحان به میان مى ‏آمد از ترس عذاب و کیفر و امید بثواب و پاداش اشک چشم هاشان مى ‏ریخت بطوری که گریبانهاشان تر مى ‏گشت و مى‏ لرزیدند، چنانکه درخت در روز یدن باد تند مى لرزد
.

 

۰۳/۰۳/۲۴موافقین۰مخالفین۰

علی اصغر شمیمی

ذکر ابوالقاسم نصرآبادی رحمة الله علیه...
ما را در سایت ذکر ابوالقاسم نصرآبادی رحمة الله علیه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshamimbeheshtb بازدید : 5 تاريخ : چهارشنبه 13 تير 1403 ساعت: 22:38