از خطبه هاى آن حضرت علیه السّلام است که
در ترسانیدن اهل نهروان فرموده.
نهروان اسم موضعى است در کنار نهرى در
راهى که به کوفه نزدیک است سمت صحراى حروراء، و حروراء نام قریه ایست نزدیک کوفه،
و اینکه خوارج نهروان را حروریّه مىنامند از جهت این است که اجتماع ایشان براى
مخالفت با امیر المؤمنین در آن صحرا بوده است، و سبب جنگ حضرت با خوارج نهروان
آنست که چون در جنگ صفّین کارزار بر معاویه و اصحابش سخت شد مخصوصا در لیلة الهریر
که سى و شش هزار نفر از هر دو لشگر کشته شد، و هریر الکلب در لغت زوزه کشیدن سگ را
گویند، و روبرو شدن دلیران را در کارزار بآن تشبیه مىنمایند، خلاصه بامداد آن شب
معاویه بدستور عمرو ابن عاص حیله بکار برده فرمان داد تا لشگریان پانصد قرآن بر سر
نیزهها کرده جلو لشگر حضرت آورده فریاد کردند: اى
مسلمانان کارزار دمار از روزگار عرب بر آورد و این همه مخالفت بنیاد قبائل ما و
شما را بر انداخت، بیایید تا بکتاب خدا باز گشته بآنچه میان ما حکم کند رضاء داده
دست از مخالفت برداریم، این حیله ایشان مؤثّر شد و لشگر عراق از آن سخنان متردّد
گشته در جنگ سستى نمودند و دوازده هزار کس رو گرداندند و بحضرت گفتند: مالک اشتر
را از جنگ باز گردان و گر نه با تو مىجنگیم، آن جناب ناچار مالک را باز گردانید و
قضیّه حکمین رو داد، و حضرت از زیادى اصرار ایشان به حکمیّت آنان تن داد، و آنها
بعد از دانستن رأى حکمین و حیله عمرو ابن عاص بیش از پیش با حضرت مخالفت نموده گفتند:
چون خلق را در کار خالق و امر خلافت حکم ساختى اکنون بکفر و خطاى خویش اقرار و پس
از آن توبه کن تا از تو اطاعت و پیروى نماییم، حضرت ابتداء عبد اللّه ابن عبّاس را
فرستاد تا ایشان را نصیحت نمود و پس از آن خودش با آنان سخن گفته شبهاتشان را رفع
فرمود تا اینکه هشت هزار تن از گفتار و تصمیم خود باز گشتند و چهار هزار درصد و
جنگ با آن جناب بر آمده متوجّه نهروان شدند، و همه آنها در حوالى آن نهر کشته
گردیدند مگر نه نفر که به اطراف گریختند، و اکثر نواصب و خوارج از نسل ایشانند، و
سبب اینکه ایشان را خوارج مىگویند آنست که بر آن حضرت خروج کردند، و سبب نامیدن
نواصب آنست که به عداوت و دشمنى اهل بیت «علیهم السّلام» و شیعیان ایشان متظاهرند،
خلاصه حضرت پیش از جنگ براى اتمام حجّت آنها را ترسانیده فرمود:
(1) من شما را مىترسانم از اینکه صبح کنید در حالتى که در میان این نهر و در بین این
زمینهاى پست و بلند کشته افتاده باشید بدون آنکه نزد پروردگار خود (بر مخالفت و
یاغى شدن با من) حجّت و دلیلى داشته و نه (در این کار) برهان واضحى با شما است،
(2) دنیا شما را هلاک میکند و قضاء و قدر الهىّ شما را در دام مىاندازد (با
مخالفت با امام خود راهى جز کشته شدن براى شما نیست
(3 من
شما را از حکومت حکمین (که اکنون پشیمان شدهاید) نهى کردم، پس شما امتناع کرده
مخالفت نمودید مانند مخالفین پیمان شکن (هنگامیکه لشگر معاویه در جنگ صفّین قرآنها
را بر سر نیزهها کردند گفتید: ایشان ما را بسوى کتاب خدا دعوت مىنمایند و ما را
لازم است دعوت آنها را اجابت کنیم، و من مىدانستم آنان چون شکست خورده این حیله
را بکار بردهاند، گفتارشان را باور نکردم، شما با من مخالفت نموده گفتید: اگر
دعوت ایشان را اجابت نکنى ترا بآنها تسلیم مىنماییم، پس من بدون رضایت چاره
نداشتم) تا اینکه بمیل و خواهش شما رفتار کردم (از جنگ دست کشیده مالک اشتر را هم
از کار زار باز گردانیدم
(4) و شما (دیروز که حکومت حکمین را واجب
دانسته امروز آنرا کفر مىپندارید، پس) گروهى سبک سر و سفیه و بى بردبارى، هستید
(زیرا در گفتار و کردار ثابت قدم نبوده از روى خردمندى سخن نگفته کارى نمىکنید(
من شرّى براى شما نیاوردم، اى بى پدرها )جمله لا أبا لکم را عرب در موقع مذمّت و
نفرین گوید، زیرا پدر نداشتن نزدشان سبب ذلّت و خوارى است) و
نخواستم بشما زیانى وارد شود.
ذکر ابوالقاسم نصرآبادی رحمة الله علیه...
ما را در سایت ذکر ابوالقاسم نصرآبادی رحمة الله علیه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fshamimbeheshtb بازدید : 144 تاريخ : چهارشنبه 8 خرداد 1398 ساعت: 3:40