خطبه نود

ساخت وبلاگ

پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۴۰۲، ۰۹:۳۰ ق.ظعلی اصغر شمیمی

  از خطبه ‏هاى آن حضرت علیه السّلام است معروف به خطبة الأشباح (و وجه تسمیه آن باین اسم آنست که اشباح بمعنى اشخاص است و در این خطبه اصناف ملائکه و مخلوقات شگفت آور و چگونگى آفرینش آنها بیان می شود) و آن از خطبه ‏هاى جلیل و بزرگ است (امام علیه السّلام این خطبه را براى آن بیان فرمود که) شخصى از آن بزرگوار درخواست نمود که خدا را به قسمی برای او وصف نماید که گویا او را آشکار مى ‏بیند، پس حضرت از آن درخواست (و اعتقاد او بجائز دانستن وصف خداوند متعال بصفات اجسام) خشمناک گردید.
مسعدة ابن صدقه از حضرت امام صادق جعفر ابن محمّد علیهما السّلام روایت کرده آن بزرگوار فرمود: امیر المؤمنین علیه السّلام در کوفه بالاى منبر این خطبه را بیان نمود، براى آنکه مردى نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین براى ما پروردگار ما را چنان وصف کن که دوستى و معرفت ما در باره او زیاد گردد، امام علیه السّلام (از این پرسش جاهلانه) بخشم آمد و فریاد کرد که مردم همگى به نماز حاضر شوند، پس مردم اجتماع کردند بطوریکه مسجد پر از جمعیّت شد و حضرت بالاى منبر تشریف برد در حالت غضب که رنگ مبارکش تغییر یافته بود و خداوند سبحان را حمد و سپاسگزارى نمود و درود بر پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرستاد، آنگاه فرمود: سپاس خدائى را سزا است که منع عطاء و نبخشیدن، مال و مکنتش را نمى ‏افزاید، وجود و بخشش، ثروت و دولتش را نمى ‏کاهد، زیرا (آنچه عطاء فرماید مى ‏آفریند، نه مانند عطاء و بخشیدن بندگان از جمع آمده ‏ها اخراج نماید، لذا امام علیه السّلام مى ‏فرماید:) مال هر عطاء کننده‏اى غیر از خداى تعالى کم گردیده و هر منع کننده از عطایى سواى حقّ تعالى نکوهش شده است (زیرا منع از عطاء یا از خوف و ترس فقر و پریشانى است و یا از خسّت و پستى، ولی چون در خزائن خداوند متعال از عطاء کم و کاست راه نمى‏یابد تا از فقر خوف داشته باشد و از بخل و خسّت و این قبیل اوصاف رذیله منزّه و مبرّى است، عطاء نکردن او از روى حکمت و مصلحت است، پس اگر چیزى به بندگان عطاء فرماید و یا منع نماید در هر دو حال جواد است.
مردى از حضرت علىّ ابن موسى الرّضا علیه السّلام پرسید معنى جواد چیست آن بزرگوار فرمود: سخن تو دو وجه دارد، اگر از مخلوق مى‏پرسى جواد کسى است که آنچه خداوند بر او واجب گردانیده اداء کند و بخیل کسى است که بآنچه خداوند بر او واجب نموده بخل ورزد و اگر خالق را در نظر دارى، پس او جواد است چه عطاء فرماید و چه منع نماید، زیرا اگر به بنده‏اى عطاء فرمود چیزى داده است که نداشته و مستحقّ آن بوده و اگر منع کرد چیزى نداده که استحقاق آنرا نداشته است) او است احسان کننده (بر بندگان خود) نعمتها و منفعتها و نصیب و بهره‏ هاى بسیار را، آفریده شدگان جیره خوار او، هستند که ضامن و متکفّل روزى آنان است و آنچه را که مى‏خورند (و هستى ایشان بآن برقرار است) مقدّر و تعیین فرموده و براى کسانیکه مایلند باو راه یابند (هدایت شوند) و طالبند آنچه را که نزد او است (بهشت و سعادت همیشگى که بوسیله پیروى از گفتار و کردار انبیاء و اوصیاء بدست مى ‏آید) راه را واضح و آشکار نموده است و عطاء و بخشش او در چیزیکه درخواست شود بیش از احسان او در چیزیکه درخواست نشده نیست (زیرا در واجب جود صفتى از صفات است مانند رحمت و قدرت که هرگز بیش و کم نگردد و اگر چنین باشد مستلزم آنست که به آن که کمتر بخشیده بخیل باشد و او سبحانه از بخل منزّه و مبرّى است، پس اگر کسى لب بسته چیزى درخواست ننماید هم از حاجت او غافل نیست، براى آنکه هر کس را باندازه استعداد و قابلیّت و استحقاق او مى ‏بخشد و اینکه دستور رسیده که بنده دعاء کند و از خداوند بطلبد تا احسان و بخشش بیشترى باو برسد بجهت آنست که دعاء و درخواست موجب آن مى ‏گردد که استعداد و قابلیّت بنده بیشتر شده لایق عطاء و بخشش زیادترى گردد) او است اوّل (و مبدا هر چه بوجود آمده) پس براى او مبدئى نبوده تا پیش از او چیزى باشد و او است آخر (و مرجع هر چه فانى گردد) پس براى او مرجعى نیست تا بعد از او چیزى باشد (نمى ‏توان گفت که اوّل است قبل از آخر و آخر است بعد از اوّل، زیرا براى او صفات زائده بر ذات نیست تا بعضى بر بعض دیگر تقدّم و پیشى گیرد، چنانکه در شرح خطبه شصت و چهارم بیان شد) و او است مانع اینکه مردمکهاى چشمها (سیاهى چشم که بوسیله آن اشیاء دیده میشود) باو برسند (او را به دیده ظاهر ببینند) و یا درک کنند (زیرا مکان و جائى براى او متصوّر نیست تا دیده یا درک شود، بلکه چون قاهر و غالب بر همه چیز است مقهور و مغلوب احساس و ادراک نگردد، چنان که در شرح خطبه چهل و نهم به این معنى اشاره شد) براى او روزگار مختلف نشود (بر خلاف امرش رفتار ننماید) تا تغییر حالى (از قبیل توانائى و ناتوانى و فقر و غناء و تندرستى و بیمارى و مانند آنها) در او پیدا گردد و بجائى نمى‏باشد تا انتقال و حرکت (از جائى بجائى) بر او روا باشد (زیرا چون او خالق روزگار و مکانها است، اختلاف احوال و مکان بر او محال و ممتنع است) و اگر ببخشد آنچه را که معدنهاى کوهها نفس زنان ظاهر مى‏سازند و آنچه را که صدفهاى دریاها خنده کنان آشکار مى‏نمایند (و مردم آنها را با رنج بسیار بدست مى ‏آورند) از قبیل نقره خالص و طلاى ناب و درّ و مروارید غلطان و خوشه مرجان (که گیاهى است دریایى، خلاصه اگر بکسى ببخشد جمیع آنچه را که در درون زمین است از قبیل گنجها و معدنهاى برّ و بحر) تأثیرى در عطاء و بخشش او ندارد و نعمت‏هایش را تمام نمی‏ گرداند، و نزد او است نعمت هاى بى پایان پنهان که (بشر بآنها آگاهى ندارد و) در خواسته اى مردم‏ آنها را تمام نمی ‏نماید بجهت اینکه اوست بخشاینده ‏اى که درخواست تقاضا کنندگان بخشش او را کم نگرداند و اصرار خواستاران او را بخیل نمى ‏نماید (زیرا بخل و نقصان از لوازم ممکن است، نه واجب.

قسمت دوم خطبه پس (از بیان حمد و ثناى الهىی امام علیه السّلام براى اینکه پرسنده را بر خطاء و اشتباهش آگاه سازد و چگونگى مدح و ثناى حقّ تعالی را بآنچه که سزاى او است باو و بحاضرین و غائبین تعلیم دهد و آنها را از تأمّل و اندیشه در ذات حقّ تعالى و صفاتش باز دارد مى ‏فرماید:) اى سؤال کننده (اگر خواستى خدا را وصف نمائی از روى اندیشه) بنگر و هر صفتى از صفات او را که قرآن بتو راهنمائى کرده (یاد داده) پیروى نما (حقّ تعالى را بهمان صفات وصف کن) و بنور هدایت قرآن روشنائى (سعادت و رستگارى) را بدست آور، و آن صفاتى را که شیطان به آموختن آن تو را وا داشته و در کتاب (قرآن کریم) دانستن آن بر تو واجب نمى ‏باشد و در طریقه پیغمبر اکرم و ائمّه هدى اثرى از آن نیست (بیان نشده) علم و دانستن آنرا به خداوند سبحان واگزار (در پى یاد گرفتن و اعتقاد بآن نباش) زیرا منتهى حقّ خداى تعالى بر تو همین است (که او را بخوانى و وصف کنى به نامها و اوصافى که در قرآن کریم و اخبار و احادیث از پیغمبر اکرم و ائمّه هدى بیان شده، مثلًا چون در قرآن و اخبار وارد گشته‏ که خداى تعالى سمیع و بصیر و علیم و جواد است یعنى شنوا و بینا و دانا و بخشنده، دانستن و اعتقاد بآنها واجب است، و امّا لامس و ذائق یعنى لمس کننده و چشنده چون در قرآن و ادعیه و احادیث چنین الفاظى وارد نشده، گفتن آنها جائز نیست و اعتقاد بآنها حرام است، در قرآن کریم س 7 ى 180 مى ‏فرماید:
وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها، وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمائِهِ سَیُجْزَوْنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ
براى خدا نامهاى نیکوئى است پس او را بآن نامها بخوانید و پیروى نکنید کسانى را که در اسماء او عدول کرده منحرف میشوند
یعنى نام مى‏نهند او را و وصف می کنند به نامها و اوصافى که لایق و سزاوار نیست و گفتن و اعتقاد بآنها جائز نمى ‏باشد، زود باشد کیفر آنچه را که رفتار مى‏نمایند در یابند.
حضرت صادق علیه السّلام مى‏فرماید: «کسیکه از روى جهل و نادانى در اسماء خدا عدول کرده از پیش خود او را به نامه ائى مى‏ نامد مشرک میشود و نمی‏داند و باو کافر می‏گردد و گمان می کند کار نیکوئى کرده» خلاصه مستفاد از قرآن و اخبار آنست که اسماء اللّه تعالى توفیقى است یعنى هر اسمی که در قرآن و احادیث و ادعیه وارد نشده، خدا را بآن اسم خواندن و وصف نمودن ممنوع و حرام است اگر چه عقلا صحیح و معنى درست باشد
و بدان راسخین و استواران در علم و دانش (أئمّه طاهرین علیهم السّلام) کسانى هستند که اقرار و اعتراف بآنچه که پوشیده و در پرده است و تفسیر آنرا نمىیدانند، بى‏ نیازشان کرده از داخل شدن به درهائى که جلو پوشیدها نصب شده، پس خداوند تعالى اقرار و اعتراف ایشان را بعجز و ناتوانى از رسیدن بآنچه که در علم و دانش آنها بآن احاطه ندارد، مدح کرده و اندیشه نکردن آنان را در چیزیکه بحث و گفتگوى از کنه و حقیقت آنرا بایشان امر نکرده است رسوخ و استوارى نامیده (و آنها را راسخین و استواران در علم و دانش خطاب فرموده، زیرا از حدّ خود تجاوز نکرده و در آنچه که مأمور نیستند کنه و حقیقت آنرا دریابند تعمّق و اندیشه نمى‏کنند، در قرآن کریم س 3 ى 7 مى ‏فرماید:
 هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ، فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ، وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ، یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبابِ.
او است خداوندى که قرآن را بر تو فرستاد که بعضى از آن، آیات محکمات و نشانه‏ هاى روشن یعنى آیاتى است داراى‏
 ص238 معنى واضح و آشکار و دیگر آیات متشابهات است یعنى آیاتى که بحسب ظاهر دانسته نشده که مراد و معنى آنها چیست، پس کسانی که قلبا مایلند دست از حقّ بردارند از متشابهات آن پیروى مى ‏کرده تا فتنه بر پا نموده در شکّ و تردید افتاده تأویل و تفسیر آنرا بر طبق مدّعاى خود بنمایند، و تأویل و تفسیر آن متشابهات را نمى ‏داند مگر خدا و راسخین در علم در حالتى که راسخین که عالم بتأویل هستند مى‏ گویند: بمحکم و متشابه که از جانب پروردگار است ایمان آوردیم و تناقض و مخالفتى در کلام او یافت نمى‏شود، و اندیشه نمى‏کنند در آیات خدا مگر خردمندان) پس تو نیز اکتفاء کن بآنچه قرآن کریم راهنمائیت می کند (و بآنچه که در خور فهمت نیست و مأمور به دانستن آن نیستى اندیشه نکن) و عظمت و بزرگى خداوند سبحان را باندازه عقل خود نسنج که هلاک و تباه خواهى شد (زیرا) او است توانائى که اگر همه وهم ها متوجّه شوند تا منتهاى قدرت و توانائیش را دریابند و اگر فکر و اندیشه‏ اى که آلوده به وسوسه‏ هاى شیطانى نگشته بخواهد بزرگى پادشاهیش را در منتهى درجه عوالم غیب و نادیدنیها بدست آورد و اگر دلها حیران و شیفته او شوند تا کیفیّت و چگونگى صفاتش را بیابند و اگر عقلها بسیار کنجکاوى کنند (خردمندان اندیشه‏ها صرف نمایند) تا چون حقیقت صفاتش آشکار نیست بکنه ذاتش پى برند (قدرت و توانائى) خداوند متعال آن اوهام و عقول را باز مى ‏گرداند در حالتى که راههاى هلاکت و تاریکى‏ هاى عوالم غیب را طىّ کرده و (از همه جا باز مانده) از روى اخلاص رو باو نهاده ‏اند، پس آن زمان که (از طىّ این راههاى خطرناک بجائى نرسیدند و از درک حقیقت ذات و صفات او) ممنوع گشته برگشتند اعتراف دارند باینکه سیر در این راه از روى خبط و اشتباه بوده و کنه معرفت او درک نمی‏ شود و بدل صاحبان عقول و اندیشه‏ ها سنجش غلبه و بزرگى او خطور نمی‏ کند (چه جاى آنکه او را دریابند، و)) او است خداوندى که خلائق را بیافرید بی صورت و مثالى که از آن اقتباس نموده و مانند آن آفریده باشد و بی سنجش و اندازه ‏اى که از خالق و معبودى پیش از خود پیروى کرده باشد (زیرا پیش از او خالقى نبوده که صورتی آفریده و اندازه ‏اى بدست داده باشد و او بر طبق آن صورت و اندازه خلقى بیافریند و از قدرت و توانائى پادشاهى خود و از عجائب آنچه را که آثار و نشانه‏ هاى حکمت او (به زبان حال) بآن گویا است و از احتیاج و نیازمندى موجودات (بدیگرى) و اعتراف ایشان‏ باینکه او است که به قدرت و توانائى خود آنها را بر سر پا نگاه‏داشته، بما نمود آنچه را که برهان ضرورىّ و دلیل قطعى است و ما را راهنمائى نمود بر معرفت و شناسایى او، و آثار صنعت و نشانه ‏هاى حکمت او در همه مصنوعات که ایجاد کرده آشکار است، پس آنچه آفریده حجّت و دلیل بر حقیقت او است اگر چه (مانند جمادات و نباتات) بى‏ زبان باشند (و در ظاهر چیزى نگویند) پس تدبیر و نظم (این موجودات) حجّت و برهان گویایى است بر خلّاقیّت او، دلیلى است استوار (روى پایه عقل) بر ایجاد کنندگى او، و اکنون که ثابت شد او است خداوند یگانه و بى همتا و پروردگار جمیع موجودات حاضرش دانسته و در مقام تنزیه و تقدیسش مى ‏فرماید:) گواهى مى ‏دهم باینکه هر کس تو را تشبیه کند به مخلوقى که آفریده‏اى و داراى اعضاى گوناگون و مفصل هاى کوچک بهم پیوسته، هستند که بتدبیر و نظم حکمت تو (در زیر پوست و گوشت) پنهان است در حقیقت و نفس الأمر تو را نشناخته و یقین ننموده که مثل و مانندى براى تو نیست (بلکه تصوّر جسم نموده که مقتضی آن حدوث و فناء و امکان است) و گویا نشنیده است بیزارى جستن بت پرستان را (در قیامت) از بتهائى که مى ‏پرستیدند آنگاه که مى‏ گویند (در قرآن س 26 ى 97):
 تَاللَّهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (ى 98) إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ
 بخدا سوگند که ما در ضلالت و گمراهى آشکار بودیم هنگامی که شما را با پروردگار عالمیان برابر مى ‏نمودیم، دروغ گفتند آنانکه تو را (با مخلوقات) برابر نمودند، زمانیکه ترا با بتهایشان تشبیه کرده بسبب اوهام بیهوده خود حضرتت را مانند آفریده شدگان جلوه دادند و با اندیشه‏ هاى خویش ترا مانند اجسام داراى اجزاء، دانستند، و به روّیه عقول ناقصه خود برایت مانند مخلوقات گوناگون مقدار و سنجش قائل شدند،و گواهى مى ‏دهم کسیکه تو را بچیزى که آفریده‏اى مساوى دانست از تو برگشته و کسیکه از تو بر گشت کافر است (و باور ندارد که تو خداوند بى همتائى) بدلیل آیات محکمه واضح و هویدا که از جانب تو (در قرآن کریم به پیغمبر اکرم) نازل شده
(س 41 ى 9 مى ‏فرماید:  

  قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً، ذلِکَ رَبُّ الْعالَمِینَ
 بگو آیا شما کافر می ‏شوید به خدائى که زمین را در مقدار دو روز آفرید و براى او مانندها قرار مى‏دهید در صورتیکه او است پروردگار عالمیان) و بحکم حجّت و دلیلهاى آشکار تو (براهین عقلیّه) که همه آنها
(بکفر چنین کسى که براى تو مثل و مانندى قرار مى‏دهد) گویا است، و گواهى می‏ دهم تویی خداوندى که نهایت و پایانى در عقلها براى تو نیست تا در منشأ اندیشه‏ ها داراى کیفیّت و چگونگى باشى و نه در اندیشه‏ هاى عقول محدود بحدّى و موصوف بتغییر از جائى بجائى هستى (زیرا محدودیّت و تغییر از لوازم امکان است
قسمتى سوم از این خطبه است (در بیان کیفیّت و چگونگى خلقت اشیاء و اینکه خداوند سبحان از صفات مخلوقات منزّه و مبرّى است

خداوند متعال بقاء و هستى آنچه آفریده تعیین نموده و آنرا محکم و استوار گردانیده (بطوری که بیش و کم نخواهد شد) پس از روى لطف (حکمت و مصلحت) آنرا منظّم ساخته و هر یک را اختصاص داده بآنچه که براى آن خلق شده (مانند خورشید براى نور افشانى و ابر براى باریدن و زنبور براى عسل) پس (هیچیک از آفریده‏ ها) از حدودى که برایش تعیین گشته تجاوز نکرده و به رسیدن بمقصود کوتاهى ننموده (به وظیفه خود رفتار کرده) وقتى که مأمور شده براى انجام اراده و خواست او مأموریّت را دشوار نشمرده (سرکشى نکرده) و چگونه تواند سرکشى کند که همه اشیاء به مشیّت و اراده او بوجود آمده (پس اوامر تکوینیّه او را فرمان برده طوق خضوع و فروتنى را به گردن انداخته ‏اند) او است خداوند ایجاد کننده انواع مخلوقات بدون اینکه اندیشه‏اى بکار اندازد، و بى آنکه قبلا تصوّر کرده بعد بیافریند و بی تجربه و آزمایشى که از پیش آمدهاى روزگار استفاده کند و بی شریک و همتائى که او را در آفریدن مخلوقات شگفت آور کمک و همراهى نماید، پس طبق فرمانش تمام گشت خلقت و آفرینش او (بسبب مشیّت و اراده او مخلوقات بوجود آمدند) و طاعت او را قبول کرده دعوتش را پذیرفتند، آفریده‏اى نبوده که در امرش درنگ و سستى نموده انجام فرمانش را بتأخیر اندازد (چنانکه در قرآن کریم س 2 ى 117 مى ‏فرماید:
بَدِیعُ السَّماواتِ‏ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
او است پدید آورنده آسمانها و زمین که هر گاه آفریدن چیزى را اراده کند و بفرماید موجود شو، بى درنگ موجود مى‏گردد)پس اعوجاج و کجى اشیاء را راست گردانید (آنها را از روى حکمت آفرید) و حدودشان را واضح و روشن قرار داد (آنچه که سزاوارشان بود بآنها افاضه نمود
) و به قدرت و توانائى میان اضداد گوناگون آنها را (مانند عناصر چهار گانه: صفراء و بلغم و خون و سوداء در یک مزاج) التیام داده جمع گردانید و آنها را بهم پیوست که از هم جدا نگردند و در حدود و اندازه‏ها و خویها و صفات مختلفه (که هر یک از دیگرى امتیاز دارد) قرار داد (و آنچه آفریده)) مخلوقات شگفت آورى است که خلقت آنها را محکم و استوار گردانید و بر طبق اراده و خواست خود ایجاد و اختراع نمود.
و قسمتى چهارم از این خطبه در بیان کیفیّت و چگونگى آسمان است (در تعقیب وصف قدرت و توانائى خداوند متعال در باب آفریدن اشیاء، چگونگى آفرینش آسمان را «که از مخلوقات شگفت آور و دلالت بر عظمت قدرت او دارد» بیان مى‏ فرماید): و راههاى گشاده آسمان را بی آنکه (بچیزى) آویخته باشد منظّم و برقرار نمود، شکافهاى وسیعش را بهم پیوستی و میان آن و مانندهایش را بهم ربط داد (کرات معلّقه در جوّ را بوسیله قوّه جاذبه و دافعه‏ اى که در آنها ایجاد فرموده ملازم هم گردانیده) و براى فرود آیندگان به فرمان او (ملائکه ‏اى که حمله رحمت هستند) و بالا روندگانى (ملائکه‏اى) که رفتار و کردار بندگان او را ضبط کرده (مى‏نویسند) دشوارى (راه آمد و رفتن) آنرا (براى آنها) سهل و آسان قرار داد، و چون آسمان دود و بخار بود فرمان داد تا قطعات آن که با هم فاصله بسیار داشتند بهم پیوسته و گرد آمدند (چنانکه در قرآن کریم س 41 ى 11 مى‏ فرماید:
 ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً، قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ ى 12 فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحى‏ فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها، وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابِیحَ وَ حِفْظاً، ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ
پس از آنکه کوههاى بزرگ را بروى زمین آفرید حکمت و مصلحتش بر آفریدن آسمان قرار گرفت در حالتى که دود و بخار بود، پس به آسمان و زمین فرمود بیایید و آماده باشید از روى میل یا کراهت، آسمان و زمین گفتند آمدیم اطاعت کننده و فرمانبردار، پس هفت آسمان را بمقدار دو روز بیافرید و در هر آسمانى کار و حرکات طبیعیّه ‏اش را وحى فرموده بر قرار ساخت و آسمان دنیا را به چراغها و ستارگان زینت و آرایش دادیم و آنرا محفوظ نگاه داشتیم و آن خواست خداى غالب و توانا است که به حکمت و مصلحت هر چیز دانا است. در اینجا باید دانست که مراد از فرمان خداوند متعال به آسمان و زمین و جواب آنها و رضاء و کراهت داشتنشان، اظهار قدرت و توانائى او است باینکه در آفرینش و ایجاد اشیاء براى او هیچ گونه مشقّت و زحمتى نبوده، بلکه بمجرّد اراده و خواستن او بوجود آمده، چنانکه در س 36 ى 82 مى ‏فرماید:
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
جز این نیست امر و فرمان او که هرگاه چیزى را اراده کند و بخواهد بگوید موجود باش، بى‏ درنگ بوجود آید) و درهاى بسته شده آنرا بعد از جمع شدن (براى نزول رحمت و باران
) گشود (چنانکه در قرآن کریم س 21 ى 30 مى ‏فرماید:
أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما، وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ
 کسانیکه کافر شده و بخدا و رسول نگرویدند، آیا ندیده و ندانستند که آسمانها و زمین براى آمدن باران و روییدن نباتات بسته بود پس آنها را گشودیم و حیات و بقاء هر چیزى را از آب قرار دادیم، آیا پس از دیدن این آیات و نشانه‏ هاى توحید ایمان نمى ‏آورند.
در حدیث است که شخصى از حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام تفسیر این آیه را پرسید، آن حضرت فرمود: شاید تو گمان میکنى که آسمان و زمین بهم چسبیده بودند و از هم جدا شدند، گفت آرى، آن حضرت فرمود: بر این عقیده نادرست استغفار کن و از پروردگار آمرزش بطلب، زیرا معنى اینکه حقّ تعالى مى‏فرماید: آسمان و زمین بسته بود آنست که آسمان نمى ‏بارید و زمین نمى ‏روئید، پس چون خداوند خلق را آفرید و جان داران را در زمین منتشر نمود آسمان را براى باریدن و زمین را براى روییدن باز کرد، سائل گفت: گواهى مى ‏دهم که تو از جمله فرزندان پیغمبران هستى و آنچه را که آنها دانسته‏اند می دانى) و از ستاره‏ هاى درخشنده براى راههاى آن نگهبان برگماشت (تا از آمدن شیاطین به آنجا جلوگیرى کنند که سخنان فرشتگان را نشنوند، در جملات بعد امام علیه السّلام اشاره مى‏ فرماید) و بقوّت و توانائى خود آنرا در شکاف‏ هوا (فضاى گشوده) از اضطراب و بهم خوردگى نگاه‏داشت
(چنانکه در قرآن کریم س 22 ى 65 مى‏فرماید:
وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ
آیا ندیده و ندانسته‏ اى که خداوند متعال آسمان را از افتادن بر زمین نگاه مى‏ دارد مگر باذن و فرمان او، یعنى اگر خواست و اراده فرمود مى‏افتد) و فرمان داد اینکه در جاى خود توقّف نموده تسلیم امر و اراده او باشد (چنانکه در قرآن کریم س 30 ى 25 مى‏فرماید:
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ بِأَمْرِهِ
از جمله آیات و نشانه‏ هاى قدرت و توانائى او آنست که بامر و اراده او آسمان بدون ستون و زمین بروى آب ثابت و بر قرار است) و خورشید آنرا که بینا کننده (روشنى دهنده) است علامت روز قرار داده و ماه را که نورش محو شده نشانه شب (محو ماه اشاره است باینکه نورش در پاره‏اى از شبها قسمتى از آن و در بعضى شبها تمامش پنهان مى‏گردد) پس آنها را در راههایی که مسیرشان است روانه ساخت و حرکتشان را در منازل و راههایى که بایستى سیر کنند تعیین نمود (چنانکه در قرآن کریم س 36 ى 38 مى‏فرماید:
وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ى 39 وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ
خورشید بجائى که برایش مقرّر گشته حرکت می کند و رفتن آنرا خدائى که بهر چیز غالب و دانا است تعیین فرموده، و سیر ماه را در منزلهایى مقرّر نمودیم تا آنگاه که چون بآخر منزلش رسیده بر گردد مانند چوب کهنه و خشک شده خرما که باریک و زرد و کج شده بشکل هلال در آید
.
خورشید و ماه را علامت و نشانه روز و شب قرار داد) تا بسبب سیرشان شب از روز امتیاز داشته عدد و شماره سالها و حساب کارها از روى حرکت آنها دانسته شود (چنانکه در قرآن کریم س 17 ى 12 مى ‏فرماید:
وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَ النَّهارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ وَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسابَ، وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ فَصَّلْناهُ تَفْصِیلًا
شب و روز را دو علامت و نشانه بر قدرت و توانائى خود قرار دادیم پس نشانه شب و نور آنرا محو نموده و نشانه روز را روشن قرار دادیم براى اینکه افزونى در معیشت را از پروردگار خودتان در خواست نمائید و شماره سالها و حساب در کارها را بدانید و ما هر چیزى را از امر دین و دنیا که بآن نیازمند هستید بطورى که اشتباهى در آن رخ ندهد بیان کردیم)
پس در فضاى آسمان فلک را (کره و جسم مستدیر که مدار نجوم به آنست) معلّق نگاه‏داشت، و ستاره‏ هایى را که مانند درّ سفید و (بسبب بعد و دورى آنها نسبت بما) پنهان است، و ستاره ‏هایى را که (بسبب قرب و نزدیکى آنها بما) مانند چراغها روشن است زینت و آرایش آن قرار داد، و ستاره‏هاى درخشنده آنرا که (مانند تیر) سوراخ می کند بطرف شیاطینى که از راه دزدى گوش مى‏ دهند انداخت (شیاطین بالا مى ‏رفتند تا بر اوضاع آسمان و احوال فرشتگان آگاه شده اسرار آنها را بدست آورند، و این جمله توضیح آنست که پیش فرمود که خداوند از ستاره‏هاى درخشنده براى آسمان نگهبان بر گماشت، نه آنکه همان جمله را تکرار فرموده باشد، و اشاره است بآنچه که در قرآن کریم س 15 ى
16 مى ‏فرماید:
وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنَّاها لِلنَّاظِرِینَ (17) وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطانٍ رَجِیمٍ (18
) إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِینٌ
در آسمان برجها و منزلهایى براى سیر کواکب قرار داده و آنرا بنور و روشنى خورشید و ماه و ستارگان زینت دادیم تا بینایان از روى عبرت به آثار قدرت و توانائى خالق نگریسته و بیگانگى و بى همتائى او پى برند، و آنرا از بالا رفتن همه شیاطین که از رحمت حقّ رانده شده‏اند حفظ نمودیم و هر شیطان و دیوى که از راه دزدى بالا رفته گوش فرا دهد که از اخبار علویّه آگاه گردد ستاره درخشان او را پى کرده بسوزاند) و ستارگانى را که ثابت بوده و آنهائى که همواره در حرکت هستند و هبوط و صعود (طلوع و غروب) و نحوس و سعود
(ناموافق و مساعد) آنها را (بامر و اراده خود) مسخّر و برقرار فرمود (این جمله اشاره است بآنچه که در قرآن کریم س 7 ى 54 مى ‏فرماید:
إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً، وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ، أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ
پروردگار شما خداوندى است که آسمانها و زمین را در مقدار شش روز آفرید، پس از آن آفریدن عرش را اراده فرمود «و از آثار قدرت و توانائى او آنست که» شب روشنائى روز را به تاریکى خود مى ‏پوشاند و بسرعت و کوشش در پى آن بوده آنرا طلب می کند، و خورشید و ماه و ستارگان فرمانبردار امر و اراده او مى‏باشند، آگاه باشید که آفریدن مخلوقات و امر و اراده ایجاد اشیاء «بدون مادّه و مدّت» از او است، بلند مرتبه و بزرگ است خداوند که پروردگار جهانیان است
و مراد از نحس و سعد کواکب یعنى ظهور و پیدایش بدى و خوشى در احوال عالم همانا اتّصال آنها است بیکدیگر که بسا موجب اصلاح گردد مانند باریدن باران در وقت مقتضى که باعث فراوانى ارزاق شود و گاهى سبب افساد باشد مانند نباریدن باران که بر اثر آن قحطى پیش آید، ولیکن باید دانست که نحوس و سعود آنها مؤثّر در امرى نیست، چه بسا هنگام خشکسالى ارزاق فراوان باشد و بر عکس در سالى که باران در وقت مقتضى باریده تنگى در معیشت روى دهد، پس باید اعتقاد داشت باینکه مؤثّر در امور اراده و خواست حقّ تعالى است و بس، چنانکه امام علیه السّلام وقتى عازم رفتن بجنگ با خوارج بود این موضوع را به عفیف برادر اشعث ابن قیس فرمود، که در شرح خطبه هفتاد و هشتم گذشت. و امّا نکته ‏اى که یاد آورى آن لازم است و پس از تحقیق در آیات و اخبار و علوم امروزى و بحث با اساتید و بزرگان اهل فضل و دانش مى ‏گویم، آنست که براى دانستن حقیقت سموات هفتگانه و کرات معلّقه در جوّ و شهب ثواقب و استراق سمع شیاطین و هبوط و صعود کواکب و مانند این مسائل بایستى به صحّت و راستى آنچه که انبیاء و اوصیاء ایشان علیهم السّلام که علم بهر چیز را از حقّ تعالى فرا گرفته فرموده‏اند تصدیق و اعتراف نمود، و بظواهر گفتارشان ایمان آورد، زیرا اگر بخواهیم بوسیله عقول ناقصه حقیقت اشیاء را درک کرده یا بآراء مختلفه و گفتارهاى گوناگون تطبیق نماییم توانائى نداشته بجائى نمى ‏رسیم، بلکه در وادى ضلالت و گمراهى حیران و سرگردان مانده نتیجه‏ اى بدست نمى ‏آوریم، و العالم بحقائق ملکه و ملکوته
و قسمتى پنجم از این خطبه در وصف ملائکه است
(ابن ابى الحدید در شرح کتاب نهج البلاغه در اینجا بر طبق حقّ و حقیقت چنین مى ‏گوید: اینجا مثل ذکر مى‏ کنیم: إذا جاء نهر اللّه بطل نهر معقل یعنى هر گاه نهر خدا جارى گردد، نهر معقل که جوئى است در بصره باطل گشته اهمیّت خود را از دست مى ‏دهد. چون این کلام ربّانى و لفظ قدسى یعنى سخنان امام علیه السّلام که خدا پسند و از هر عیبى مبرّى و منزّه است در میان آمد فصاحت عرب باطل گشت یعنى پس از تأمّل و اندیشه در فرمایشهاى آن حضرت نمى‏ توان گفت: عرب داراى فصاحت و بلاغت است و فرق میان کلام فصحاى عرب با سخن آن بزرگوار مانند فرق خاک است با طلاى ناب، و اگر خیال کنیم که عرب هم الفاظ فصیحه‏اى مناسب و قریب بهمین الفاظ مى‏ تواند بیان کند، از کجا پى به چنین معانى مى‏برد تا آن معانى باین الفاظ تعبیر و گفته شود، و از کجا عربهاى زمان جاهلیّت بلکه اصحاب و معاصرین رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله این معانى مشکله که مربوط به آسمانها است مى ‏شناختند تا چنین الفاظى را براى آن معانى آماده نمایند، زیرا فصاحت عربهاى زمان جاهلیّت فقط در چگونگى شتر یا اسب یا خر کوهى یا گاو صحرایى یا کوهها یا بیابانهاى بى سر و ته مانند آنها بوده، یعنى آنان باین معانى مشکله پى نبرده بودند تا بوسیله الفاظ فصیحه از آنها تعبیر نمایند، و امّا عربهایى که اصحاب و معاصر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بودند و به فصاحت نامبردار شده ‏اند، منتهى درجه فصاحت یکى از آنان در دو سطر یا سه سطر بیشتر نمى ‏باشد آنهم یا در باب موعظه و پند است که متضمّن یاد از مرگ و مذمّت از دنیا باشد، و یا در باب جنگ و ترغیب براى زد و خورد و ترساندن از دشمن و نرفتن بجهاد است، و امّا سخن در موضوع ملائکه و صفات و اقسام و عبادات و تسبیح آنان و معرفت و دوستى و شوق ایشان بخالق و مانند آنها را که در این فصل مشروحا بیان شده نمى‏دانستند، بله بسا جمله‏ اى را که در قرآن عظیم در باب سخن از ملائکه ذکر شده شنیده و آشنا بودند، ولیکن باین تفصیل که امام علیه السّلام فرموده نبوده است و امّا کسانیکه باین معانى آشنا بودند مانند عبد اللّه ابن سلام و امیّة ابن ابى الصّلت و غیر ایشان توانائى ذکر این الفاظ فصیحه را نداشتند، پس ثابت شد که چنین معانى دقیقه را در این عبارات فصیحه هیچکس نگفته و توانائى بر آن نداشته مگر علىّ علیه السّلام و سوگند یاد میکنم باینکه هرگاه خردمندى در این کلام امام علیه السّلام تأمّل و اندیشه کند پوست بدنش لرزیده قلبش مضطرب و نگران گردد، و عظمت و بزرگى خداوند عظیم را در قلب و اعضاء بدنش جاى داده باو توجّه کند و چنان شادى باو دست دهد که از بسیارى شوق نزدیک شود که جان از تنش مفارقت نماید. خلاصه چون مقصود از بیان این خطبه یاد آورى عظمت و بزرگى و قدرت و توانائى خداوند است و ملائکه از عجائب مخلوقات و دلیل بر قدرت کامله او مى‏باشند، لذا امام علیه السّلام در فرمایش هاى خود احوال و اوصاف آنان را چنین بیان مى‏ فرماید):
خداوند سبحان پس از ایجاد آسمانها که از جمله ملکوت او هستند براى ساکن کردن در آنها و معمور ساختن قسمت اعلاى آن جمعى از ملائکه را که مخلوق بدیع و شگفت مى ‏باشند آفرید، و آنان را در راههاى وسیع میانه آسمانها و گشادگی هاى فضاى آنها جاى داد، و بین آن راههاى گشاده آواز تسبیح کنندگان ایشان در مکانهاى پاک و پاکیزه و در پشت پرده‏هاى عظمت و بلند قدرى (جاهاى آماده براى عبادت و بندگى ایشان) بلند است، و پشت آن آواز مضطرب و نگران کننده که گوشها از آن کر مى‏گردد درخشندگی هاى نور و روشنائى است که دیده‏هاى آنها طاقت دیدار آنرا ندارند، پس در جاهاى خود حیران و سرگردان مى ‏ایستند (ملائکه‏اى که با تسبیح و تحمید خود در آسمانها غوغا نموده اضطراب و نگرانى بر پا کرده‏اند طاقت مشاهده درخشندگی هاى نور عظمت و بزرگوارى حقّ تعالى را ندارند زیرا او منزّه است از اینکه دیده‏اى او را دیده و یا حقیقتش را درک کند) خداى تعالى آنان را بصورتها و شکلهاى گوناگون داراى بالها آفرید که تسبیح کنان بزرگى و ارجمندى او را مى‏ ستایند (چنانکه در قرآن کریم س 35 ى 1 مى ‏فرماید:
الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا، أُولِی أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ، یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ، إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ
سپاس خدائى را سزا است که پدیده آورنده آسمانها و زمین است فرشتگان را رسولان و پیغام آورندگان بسوى انبیاء قرار داد، و آنها داراى بالهاى متعدّده‏اى هستند دو، دو، و سه، سه، و چهار، چهار «مراد خصوصیّت اعداد نیست، چنانکه مى‏ فرماید:» در آفرینش خود زیاد می کند آنچه که بخواهد، زیرا خداوند بر همه چیز قادر و توانا است) آنچه که در آفریده ‏ها آشکار و نمایان از صنع پروردگار است بخود نمى ‏بندند (مانند بشر ادّعاى ربوبیّت و پروردگارى نمى ‏کنند) و ادّعا نمى‏ نمایند خلق کردن چیزى را که خالق و ایجاد کننده او تنها خدا است (خود را شریک خدا نمى ‏دانند بر خلاف قول بت پرستان که آنان را شریک خدا مى ‏دانستند) بلکه آنان بندگانى گرامى شده، هستند که در گفتار بر خداوند پیشى نگرفته طبق امر و فرمان او رفتار مى ‏نمایند (بى اجازه حقّ تعالى سخنى نگفته بر خلاف امرش کارى انجام نمى ‏دهند، چنانکه در قرآن کریم س 21 ى 26 مى‏ فرماید:
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً، سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ ى 27 لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ
 کفّار از روى جهل و نادانى گفتند: خداى بخشنده گرفت از فرشتگان فرزند، حقّ تعالى از اینگونه گفتار منزّه و پاک است، بلکه فرشتگان بندگانى هستند گرامى شده که در گفتار از او پیشى نگرفته به دستورش رفتار می کنند) و آنان را (بعضى را) در جاى خود امین بر وحى خویش گردانیده وادارشان کرد تا امانتهاى امر و نهى او را به پیغمبران برسانند (چنانکه در قرآن کریم س 22 ى 25 مى‏ فرماید:
اللَّهُ یَصْطَفِی مِنَ الْمَلائِکَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ
خداوند وحى را بوسیله رسولان و فرستادگانى که از ملائکه اختیار می کند به پیغمبرانى که از میان مردم بر مى‏گزیند مى‏فرستد، و بتحقیق خداوند گفتار پیغمبران را هنگام تبلیغ شنوا است و به احوال امّتهاى آنان بینا. و چنانکه امام علیه السّلام در خطبه یکم فرمود:
وَ مِنْهُمْ أُمَنآءُ عَلى‏ وَحْیِهِ، وَ أَلْسِنَةٌ إِلى‏ رُسُلِهِ، وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضائِه وَ أَمْرِه
دسته‏ اى از فرشتگان امین بر وحى خداوند متعال هستند و براى پیغمبران او زبانها و ترجمانانند و براى رساندن حکم و فرمانش آمد و رفت کنندگان) و همه فرشتگان را از شکّ و شبهه ‏ها (وسوسه‏ هاى شیطان
) معصوم نگاه‏داشت، پس نیست از ایشان که از راه رضاء و خوشنودى خداوند منحرف گردد، و آنان را کمک و یارى کرده اسباب طاعات را بر ایشان فراهم نمود، و تواضع را که مستلزم فروتنى و وقار و آرامى است شعار دلهاشان قرار داد، و ابواب سپاسگزارى و بزرگوارى خود را که سهل و آسان است (شیطان و نفس امّاره جلوگیر از آنها نیست) براى آنان گشود و علامتهاى آشکار (ادلّه قطعیّه) بر نشانه ‏هاى توحید و یگانگى خود را براى آنها برپا نمود، بار گناهان بر دوش آنان سنگینى فرود نیاورده (مرتکب گناهى نمى‏شوند، زیرا داراى شهوات و نفس امّاره نیستند) و پى در پى آمدن شبها و روزها در ایشان تغییرى نداده (تا بسبب آن مانند بشر ضعف قوا و پیرى و شکستگى بآنها روى دهد) و ایمانشان را هیچ گونه شکّ و ریبى متزلزل نساخته و هیچ نوع ظنّ و گمانى بر یقین و باور محکم و استوارشان (بتوحید و یگانگى خداوند) وارد نگشته (تا ظنّ و یقین با هم زد و خورد کرده سستى در ایمانشان هویدا گردد) و آتش کینه و دشمنى میان ایشان (براى امتیاز مراتب با یکدیگر) افروخته نشده است (زیرا هیچیک از آنها بدیگرى حسد نبرد تا سبب فتنه و فساد و دشمنى گردد) و حیرت و سرگردانى براى ایشان نیست تا معرفت و شناسایى حقّ را که در دلهاشان جاى داده‏اند از آنها برباید (زیرا منشأ حیرت و سرگردانى معارضه و هم با عقل است و وهم در آنان راه ندارد) و عظمت و بزرگوارى حقّ تعالى در وسط سینه ‏هایشان جاى گرفته (که بغیر از خدا کسى در دل آنها راه نیافته) و وسوسه‏ ها (ى شیطان) در ایشان طمع نکرده تا بر فکر و اندیشه ‏هایشان مسلّط شود (و دلشان را چرکین کرده آنها را از یاد خدا باز دارد)، از فرشتگان دسته‏اى هستند که در میان ابرهاى پر باران و در کوههاى بزرگ و بلند و در تیرگى تاریکى که راه در آن گم گردد قرار گرفته اند (جمعى در میان ابرها جاى گرفته موکّلند براى باریدن برف و باران و برخى در میان کوهها براى حفظ و نگهبانى آنها و گروهى در تاریکى‏ها براى راهنمائى مردمى که راه را گم کرده و سرگردانند، و یا مقصود از این جمله تشبیه آنان است در لطافت جسم به ابرها و در عظمت و بزرگى خلقت و آفرینش به کوهها و در سیاهى‏ به تاریکی ها) و بعضى از آنان فرشتگانى هستند که قدمهایشان زمین را سوراخ کرده به پائین ترین نقطه آخر زمین رسیده و قدمهاشان به بیرقهاى سفیدى ماند که در میان هواء و جاى خالى فرو رفته و در زیر قدمهاشان بادى است خوشبو که آنها را در جائیکه رسیده و قرار گرفته اند نگاه‏داشته است، عبادت و بندگى خداوند ایشان را از هر کار باز داشته و حقائق ایمان بین ایشان و معرفت و شناسایى پروردگار وسیله گردیده است (نیکوئى عقائد سبب شده که حقّتعالى را شناخته پرستش مى ‏نمایند) و یقین و باورشان باو آنها را از توجّه بدیگرى منصرف ساخته و از شدّت شوق و دوستى او تمام توجّه ایشان بجانب او است، و آنچه بخواهند از او مى‏ طلبند و از دیگرى توقّعى ننموده اند، حلاوت و شیرینى معرفت و شناسایى او را چشیده از جام سیراب کننده‏اى که مملوّ از محبّت و دوستى او است آشامیده اند، و (بجهت معرفت به عظمت و قدرت خداوند سبحان) خوف و ترس (از عذاب) او در سویداى دلهاشان ریشه دوانده و جایگیر شده است، و از بسیارى طاعت و بندگى کمرهاشان خم گردیده، و بسیارى رغبت و میل ایشان بسوى او تضرّع و زارى آنها را تمام نکرده (همواره بپرستش او مشغولند) و بلندى مرتبت و منزلت ریسمان خاکسارى را از گردنشان باز نکرده (با مقام ارجمند، بسیار متواضعند) و عجب و خودپسندى بر آنها راه نیافته تا عبادات خود را بسیار شمارند، و خضوع و زارى آنان در برابر جلالت و بزرگى حقّ باعث نگشته که اعمال حسنه خود را بزرگ دانسته (اهمیّتى بآن دهند) و از بسیارى کوشش ایشان در کار (عبادت و بندگى) سستى بر آنها مستولى نشده (چنانکه در قرآن کریم س 21 ى 20 می فرماید:
یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُونَ
فرشتگان شب و روز پیوسته خداوند را تسبیح کرده هیچ گاه خسته نمى ‏شوند
و رغبتهاى ایشان به پروردگارشان کم نگشته تا از امیدوارى باو چشم بپوشند (و بدیگرى دل بندند) و طول مناجات و راز و نیاز (با خداى تعالى) اطراف زبانشان را خشک نکرده و کارهایی آنان را مشغول ننموده تا آوازه اى پنهانى و راز و نیازى که با حقّ دارند منقطع شود، و در جاهایى که براى طاعت و بندگى ایستاده اند دوشهایشان از یکدیگر سوا نمى ‏شود همه با هم دوش به دوش در صفّهاى عبادت بپرستش خداوند مشغول و از جاى خویش منحرف نشوند) و (از رنج در عبادات و بسیارى بندگى) راحتى و آسایش نطلبیده اند تا گردن از زیر بار امر و فرمان حقّ تعالى تهى کرده تقصیر نمایند (زیرا رنج و راحتى از لوازم مزاج حیوانى است و فرشتگان از این اوصاف منزّه هستند) و بر تصمیم و کوشش ایشان (در عبادات) نفهمى و فراموشى غلبه پیدا نمى ‏کند، و شهوت ها و خواهش ها به تیرهاى خدعه و فریب همّت و کوشش آنان را
(در طاعات) از بین نمى‏ برد (زیرا فرشتگان داراى قوّه شهویّه نیستند تا فریب خورده از عبادت دست بردارند) داراى عرش (خداوند سبحان) را براى روز حاجت و نیازمندى ذخیره قرار داده‏اند و رغبت و میل ایشان بسوى او است حتّى زمانیکه خلایق از او دست برداشته به مخلوقات متوجّه گردند، بپایان منتهى درجه عبادت و بندگى او نمى‏رسند (زیرا مراتب و درجات معرفت و شناسایى خداوند متعال غیر متناهى است، پس هر مرتبه ‏اى تحصیل نموده بر طبق آن او را عبادت نمایند مرتبه بالاترى دارد، و وصول بمنتهى درجه عبادت او براى هیچکس ممکن نیست) و شوق و دوست داشتن اشتغال ایشان بطاعت و بندگى او بر اثر علاقه‏اى است که در دلهاى آنان است و موادّ آن عبارت است از امیدوارى به رحمت و ترس از عذاب او که هیچ گاه از آنها جدا نمى‏ شود (همیشه داراى خوف و رجاء بوده از عبادت آنى منفکّ و جدا نمى‏ گردند) و آنچه سبب خوف و ترس از عذاب است از نظر ایشان محو نگشته تا از خدمت و کوشش خود دست برداشته سستى و تنبلى نشان دهند، و طمعها (ى دنیوىّ) آنان را اسیر و گرفتار نکرده تا بسیارى سعى و کوشش (دنیا) را بر جدّ و جهد (

۰۲/۰۹/۲۳موافقین۰مخالفین۰

علی اصغر شمیمی

ذکر ابوالقاسم نصرآبادی رحمة الله علیه...
ما را در سایت ذکر ابوالقاسم نصرآبادی رحمة الله علیه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fshamimbeheshtb بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1402 ساعت: 19:10